به گزارش مهر:
مدل موی ایرانی با الگوی اسلامی مورد تائید وزارت ارشاد در دفتر ستاد جشنواره عفاف و حجاب رونمایی شد.
مقدمه یکی از سؤالات مهم در شیوه تربیت، هدایت و راهنمایی جوانان و جذب آنان به سوی ارزشهای دینی این است که آیا در جذب و هدایت آنان بر اصول «عقلی و استدلالی» باید تکیه نمود یا مبنای کار و فعالیت را «فطرت» و درون انسان قرار داد و با تسخیر دل و درون آنان و بیدار ساختن استعدادهای خدادادیشان آنان را به سوی اخلاق و عرفان سوق داد یا مبنای فعالیت را رفتارهای شرعی و مناسکی قرار دهیم که در این صورت عرصه کار، احکام شرعی و توضیح المسایل میشود، یا مدار و محور ،کار تربیت و جذب جوانان به سوی دین را، عواطف و احساسات جوانان قرار دهیم؟
همه میدانیم که جوانان از جنبههای گوناگون: فردی خانوادگی و جنسی، احوال متنوع روانی و کثرت طلبیهای مادی و معنوی دارند.
یکی از اندیشمندان در امر تربیت میگوید: «جوانها مثل دانههای چوب کبریت نیستند که همه یک اندازه و یک شکل باشند و بشود آن ها را قالبی در قوطِیهای همشکل بسته بندی یا دسته بندی کرد. هر آدمی برای خودش عالمی است»(1)
بنابر این نمیشود یک نسخه کلی برای همه جوانان یا نوجوانان نوشت.
به بیان دیگر: در امر تربیت و جذاب و هدایت جوانان یا نوجوانان باید از همه عناصر و شیوه ها بهره جست، هم از عقل استفاده کرد ، هم از نقل و حدیث و روایت، هم از اخلاق و عرفان، نیز احساسات و عواطف درونی باید بهره جست، چنان که به بیان احکام شرعی و مناسک عبادی پرداخت، لیکن میزان استفاده از هر یک از این عناصر بر حسب سن و دوره و مایههای اولیه تربیتی و حتی خصوصیات شخصی و فردی متفاوت است. نمیتوانیم در صدد بهره وری از این عناصر را در دور? ابتدایی یا دور? راهنمایی یا متوسط و بالاتر را یکسان بگیریم.
تبیین اهداف دین و نقش آن در زندگی
بدون توجه به جنبههای گوناگون جوانان و نوجوانان و اصول مهمی که در مقدمه پاسخ ذکر کردیم، امر تربیت و جذب نوجوانان یا جوانان به سوی ارزش های دینی به نتیجه نخواهد رسید.
نکته اساسی که باید به آن توجه داشت این است که دین نیاز به تبلیغ به مفهوم رایج امروزی ندارد، بلکه نیاز به معرفی صحیح دارد.
امروزه تبلیغ برای جنس و کالایی مورد دارد که نمیتواند خودش را نشان دهد، از این رو پیش از آن که بگوییم دین اسلام جامع ترین، کامل ترین و نیکوترین دین ها است، باید بگوییم دین اسلام چیست و اهداف آن کدام است؟
چه نقشی در زندگی مادی و معنوی انسان دارد ؟
اگر حقیقت دین و نقش آن در خوشبختی انسان و اصلاح معاش و معادش به درستی تبیین گردد، فطرت دین گرا و خدا جویی جوانان آن را به راحتی میپذیرند.
خوشایند سازی
پیامبر اکرم(ص) گروهی را به سرپرستی «معاذ بن جبل» جهت ابلاغ دین و تبیین معارف بلند آن به یمن اعزام فرمود، هنگام عزیمت آنان چند نکته را تذکر داد از جمله فرمود:
درک زبان، منطق و احساسات جوانان
بزرگترین مشکل رهبری نسل جوان، در نفهمیدن زبان و منطق او، احساسات ویژه و خواستههای واقعی و ادراکات خاص جوانی است، بنابر این برای پاسخگویی به نسل جوان و رهبری آنان به سوی دین و ارزشهای معنوی، ابتدا باید «آنان را شناخت» و احساسات پرشور جوانیشان را درک نمود.
نقاط قوّت و مثبت روحیات اخلاق و عملکردهای آنان را دریافت، نیز جهات ضربه پذیری و منفی آنان را فهمید. روی نکات مثبت تکیه کرد و با دادن شخصیت وکرامت بر آنان، در دلشان نفوذ کرد.
شهید مطهری میگوید: ابتدا باید نسل جوان را بشناسیم. نسل جوان مزایا و عیبهایی دارد، زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساسات دارد که در گذشته نبود، از این جهت باید به او حق داد.در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی نیز دارد و باید آنها را شناخت و چاره کرد.(2)
اجتناب از افراط و تفریط
در هدایت نسل جوان همان گونه که باید به سلیقهها و علاقههای آنان توجه کرد و امر رشد و تربیت آنان را با مقتضیات ذات و جوهرهشان هماهنگ ساخت، باید از ایجاد شخصیت کاذب و توقع بی جا پرهیز نمود.
یکی از مسئولان دستاندرکار امر تربیت میگوید: برخورد با نسل جوان باید بر اساس واقع بینی، منطق و به دور از افراط و تفریط باشد، نه برخورد تند و خشن و غیر منطقی و سرکوب احساسات آنها و نه برخوردهای غیر واقعی که هم? خواستههای جوانان را درست و بر حق بدانیم و در آنان رشد کاذب و توقع نابجا ایجاد کنیم، بلکه باید متناسب با ذات و جوهر? او و با استفاده از سلایق و علایق او، امر هدایت نسل جوان را دنبال کنیم.»(3)
شیوه گفتگو و راهنمایی از منظر قرآن کریم:
قرآن کریم برای راهنمایی انسان و هدایت او به سوی ارزشهای دینی سه روش را متذکر میشود:
تبیین فلسفه احکام:
از نکاتی که در بیان احکام و مسایل شرعی برای جوانان لازم است، این است: تا آن جا که امکان دارد حکمت احکام و مناسک و تعالیم دینی تبیین و تشریح شود تا از روی آگاهی و بینش و بصیرت و با انگیزه قویتر به تعالیم دین روی آورند.
تبلیغ عملی از سوی الگوها:
زبان رفتار و زبان حال بسیار مؤثرتر از زبان گفتار است. عطش جوانان نسبت به مذهب در صورتی سیراب می شود که در جهت درست هدایت شود و صداقت و خلوص را در همه امور مشاهده کنند. جوانان تمام مسائل را زیر ذره بین انتقاد و موشکافی خود قرار میدهند و در اصول و بنیان های اعتقادی خود هیچ گونه تسامح و سهل انگاری را روا نمی دارند. اگر با ناهمخوانی و تضادی در گفتار و عمل مذهبی روبه رو شوند، به دو صورت واکنش نشان میدهند: یکی این که در اعتقاد خود سست شوند (و این در صورتی است که زمینه اعتقادی محکمی نداشته باشند) و دیگر این که صدای خود را به اعتراض بلند کنند و طالب جریان یافتن قوانین مذهبی در کلیه شئون و امور باشند.(5)
عدم هماهنگی میان گفتار و کردار، پندار و اندرز مربیان را بی اعتبار میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «به وسیله عمل خود راهنما و راهبر مردم به سوی فضیلتها شوید و تنها دعوتگر زبانی نباشید».(6)
به کارگیری روش های نو:
در حال حاضر با توجه به تغییرات پر شتابی که در عرصه فرهنگ و ادبیات مخاطبین به ویژه بین نسل جوان ایجاد شده، برای جذب جوانان باید ارائه پیامها را متناسب با شعور حاضر و کنونی تنظیم کرد.
نسل کهن، باید در بستر زمان حضور یابد و نیازهای نسل نو جامعه را همواره در نظر داشته باشد. امام علی(ع) بر زمان شناسی در ارائه پیام تأکید ورزیده و فرموده است: «فرزندانتان را به ادب خود مجبور نسازید که آنان پدیدههای زمان دیگر هستند».(7)
استاد مطهری میگوید: در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایین تر بود، ما احتیاج داشتیم به طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتابها که امروز آن طرز بیان و آن طور کتابها به درد نمیخورد.
باید و لازم است رفرم واصلاح عمیقی در این قسمتها به عمل آید. باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.(8)
استفاده از ابزارهای ارتباطی نوین نیز میتواند مؤثرباشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1 – تا میتوانید کار را برای مردم آسان کنید.دستور مسازید و تکالیف سختی بر مردم تحمیل نکنید که باعث اذیت و اضطراب خاطرشان شود.2 – مردم را امیدوار کنید. از دین ناامید و مأیوس نسازید به مردم نوید و بشارت بدهید، در این صورت عزم و اراده گرایش و پیوستن به دین درآنان ایجاد میشود، و به کارهای نیک رغبت و علاقه پیدا میکند. 1 – برخوردها باید حکیمانه و پاسخ ها مستدل و منطقی و سازگار با حکمت باشد. 2 – دلسوزانه، همراه با رأفت و رحمت، و عشق و موعظه حسنه باشد. 3– گفتگو باید از جدال خصمانه و غرور و خودمحوری به دور باشد پرسش و پاسخها نیکو، منطقی و اقناع کننده و برای کشف حقیقت باشد.(4) 1 – حداد عادل، آسیب شناسی تربیتی دینی، ج 1، ص 75. 2 – مجله پیوند، شماره 260، ص 18. 3 – همان 4 – نحل (16) ، آیه 125. 5 - دکتر سید احمد احمدی، روان شناسی نوجوانان و جوانان، ص 62. 6 – سفینه البحار، ج 2، ص 278. 7 – شرح ابن ابی الحدید، ج 20، قصار 102. 8 – استاد مطهری، ده گفتار، ص 185.
اخیراً خیلی به موضوع خودخواهی فکر کردیم. شاید چون این موضوعی است که خیلی از ما با آن دستوپنجه نرم میکنیم. مطمئن هستیم که این سوال، سوال خیلی از ماست، «آیا خودخواه بودن تمایل ذاتی انسان است؟»
ممکن است بگویید که سیستم اقتصادی ما به طمع و خودهواهی پاداش میدهد و اینکه باوجوداینکه اولویت دادن به دیگران احساس خوبی به آدم می بخشد، اکثر ما علایق و تمایلات شخصیمان را ارجح قرار میدهیم.
و در سطحی ابتداییتر، اینکه زندگی روزمرهمان را میسازیم، میزان خودخواهی ما را تعیین میکند. آیا فقط به خودمان فکر میکنیم یا برای دیگران هم دغدغههایی داریم؟ آیا شرایطی هست که نگران خودمان، سود و زیان شخصی خود و لذتها و تمایلاتمان باشیم درست باشد؟ بهترین تعادل در این زمینه چیست؟
همانطور که میبینید، میدانیم چه سوالاتی میتوانیم بپرسیم اما پاسخها را نمیدانیم. در زیر ملاحظاتی دراینباره مطرح میکنیم.
امروز تعداد افراد خودخواه نسبت به گذشته بیشتر شده است. احتمالاً افراد بیشتری را میبینید که موقع عوض شدن صف به شما اجازه جلو آمدن نمیدهند، برای میهمانی که دعوتشان کردهاید با تماس یا ایمیل تشکر نمیکنند یا اینکه میخواهند همیشه مرکز توجه باشند. به نظر میرسد که آدمها در پیلهای که به دور خود تنیدهاند زندگی میکنند و نمیدانند در دنیای اطرافشان چه میگذرد.
خوشبختانه برای آندسته از ما که میخواهیم با بهترین بودن، در زندگی خود به موفقیت دست پیدا کنیم، با اولویت دادن به علایق دیگران، میتوانیم خودمان را از مردم دیگر متمایز کنیم.
اگر بخواهیم لیستی از صفات افراد غیرخودخواه تهیه کنیم، این صفات میتوانند به خوبی این افراد را توصیف کنند: دوستداشتنی، صمیمی، قابلاعتماد، مهربان، باملاحظه، محترم، بخشنده و پیشقدم.
به نظر میرسد که همه صفات عالی به این افراد برمیگردد. همه آدمها به صورت ذاتی میدانند که خودخواه نبودن و دیگرخواه بودن خیلی مهم است اما برای اینکه مطمئن شوید میتوانید لیستی از آدمهای دیگرخواهی که میشناسید تهیه کنید و ببینید آیا این صفات به آنها میخورد یا خیر.
با فرض اینکه دیگرخواه بودن تمایل ذاتی ماست، باید بیشتر به فکر اولویت دادن به دیگران باشیم. این هفته امتحان کرده و سعی کنید که علایق دیگران را قبل از خودتان قرار دهید. مطمئناً در روز صدها فرصت برای اینکار پیدا خواهید کرد.
برای کمک چند نمونه برایتان ذکر میکنیم.
وقتی آدامس یا شکلات نعنایتان را درمیآورید تا بخورید، اول به اطرافیانتان تعارف کنید.
وقتی میخواهید از دربی عبور کنید، لبخند بزنید، درب را باز نگه دارید و بگذارید ابتدا آنها وارد شوند.
وقتی راه میروید و کسی میخواهد از کنارتان راه رود، بایستید و بگذارید او ابتدا رد شود.
اگر در خانهای با چند نفر دیگر زندگی میکنید، وسایل خود را تمیز و مرتب نگه دارید تا آنها مجبور نشوند وسایل شما را تمیز یا مرتب کنند.
اگر در ادارهای کار میکنید، محلکارتان را تمیز و مرتب نگه دارید و دقت کنید که محیط کارتان به طور کل طوری باشد که برای همه همکاران و مراجعانتان خوشایند باشد.
موقع رانندگی، با رانندههای دیگر با ادب و احترام برخورد کنید.
وقتی میخواهید با دیگران حرف بزنید، سعی کنید بیشتر از اینکه حرف بزنید، گوش کنید و صبر کنید تا نوبت حرف زدنتان شود.
اگر یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان دچار مشکلی میشود، تلفن را برداشته، با آنها دردودل کنید و بگویید که برای کمک حاضرید.
اگر کمی فکر کنید، خواهید دید که فرصتهای زیادی برای دیگرخواه بودن در طول روز پیش رویتان است. این هفته سعی کنید این فرصتها را پیدا کرده و از آنها برای اولویت دادن به دیگران استفاده کنید.
و بعد میتوانید دیگرخواهی خود را به سطح بالاتری ببرید. میلیونها نفر در سراسر جهان به غذا، سرپناه، دسترسی به مراقبتهای پزشکی و امنیت دربرابر آزار و سوءاستفاده نیاز دارند. نعمتهایی که خداوند به شما عطا کرده را شمرده و شکرگزار باشید.
مطمئن باشید این تلاشهای شما دیده شده و از آنها قدردانی خواهد شد. با این روش دوستیهای عمیقتری خواهید داشت، دیگران احترام بیشتری برایتان قائل شده، زندگی عشقی بهتری را تجربه خواهید کرد و احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت.
وقتی نیازها، امیال و علایق دیگران را بر خود مقدم بدانید، مطمئناً پاداش این دیگرخواهی خود را دریافت خواهید کرد.
«اگر به دیگران کمک کنید به چیزهایی که میخواهند برسند، به هر چه که در زندگیتان میخواهید، دست پیدا خواهید کرد.» --زیگ زیگلار
همه آدمها هرازگاهی دچار احساس اضطراب، نگرانی، فشار و استرس میشوند. در زیر راههایی برای کنترل این احساسات آوردهایم:
1. متخصص تمدد اعصاب شوید. همه ما فکر میکنیم که میدانیم چطور باید خودمان را ریلکس کنیم. اما دراز کشیدن جلو تلویزیون یا کامپیوتر ریلکس کردن واقعی نیست. (برحسب چیزی که تماشا میکنید یا کاری که انجام میدهید، ممکن است حتی فشار عصبیتان را بیشتر هم بکند.) درمورد الکل، موادمخدر یا دخانیات هم همینطور است. شاید به نظر برسد که اضطراب و استرس را تسکین میدهد اما این وضعیت ریلکسی کاذب و موقتی است. چیزی که بدن واقعاَ به آن نیاز دارد یک تکنیک تمدد اعصاب و ریلکسیشن است -- مثل تنفس عمیق، تایچی یا یوگا -- که تاثیر فیزیکی بر مغز داشته باشد. بعنوانمثال، تنفس عمیق به ریلکس کردن یک عصب اصلی که از دیافراگم تا مغز کشیده شده است، کمک کرده و پیامی به کل بدن بفرستد که شل شده و آرام گیرد.
2. به اندازه کافی بخوابید، خوب غذا بخورید و ورزش کنید. میخواهید فکر و بدنتان احساس آرامش کند و برای کنار آمدن با مشکلات زندگی قدرت کافی داشته باشد؟ به اندازهای که بدنتان نیاز دارد بخوابید--نه خیلی زیاد و نه خیلی کم. خوب غذا بخورید: (به جای تقویت انرژی کوتاهمدتی که قند و کافئین میدهد) از میوهها، سبزیجات، پروتئین و حبوبات استفاده کنید تا انرژی طولانیمدت داشته باشید. و ورزش کنید تا اکسیژن را به همه سلولهای بدن برسانید تا مغز و بدنتان بتواند بهترین عملکرد را داشته باشد.
3. با دیگران ارتباط برقرار کنید. با دوستان و خانواده وقت بگذرانید. فعالیتهای سازمانیافته عالی هستند اما تفریح معمولی هم خوب است. وقت گذراندن با کسانیکه با آنها احساس نزدیکی میکنید، باعث میشود احساس پشتیبانی و امنیت کنید. و تفریح و لذتی که همراه آن است باعث میشود احساس شادی بیشتر و ناراحتی کمتری کنید. اگر از چیزی احساس اضطراب و نگرانی میکنید، حرف زدن درمورد آن با کسی که گوش میدهد و اهمیت قائل است باعث میشود احساس کنید بیشتر درکتان میکنند و بهتر میتوانید کنار بیایید. ممکن است به شما یادآوری کنند که همه آدمها بعضی اوقات دچار این احساسات میشوند و شما تنها نیستید.
4. با طبیعت ارتباط برقرار کنید. رفتن به پیادهروی در پارک یا دوچرخهسواری به هرکسی کمک میکند آرامش پیدا کند. (جایی را انتخاب کنید که در آن احساس امنیت کنید تا بتوانید ریلکس شده و از اطرافتان لذت ببرید.) پیادهروی، کوهنوردی، ادوچرخهسواری یا اسکی ورزشهای بسیار خوبی هم هستند. یکی دو نفر از دوستانتان یا اعضای خانواده را با خود ببرید تا از همراهی با آنها هم لذت ببرید.
5. مثبت فکر کنید. یک راه عالی برای منحرف کردن ذهن از مشغلههای روزانه این است که افکارمان را روی چیزهای خوب، زیبا و مثبت متمرکز کنیم. به خودتان اجازه خیالپردازی و تجسم بهترین اتفاقات را بکنید.
نکته: وقتی اضطراب و نگرانی بیش از حد میشود، میتواند نشانه اختلال اضطراب باشد. برای کسانیکه اختلال اضطراب دارند، کمک گرفتن از یک متخصص اهمیت زیادی دارد. البته این نکات هم میتوانند مفید باشند اما درمان تخصصی تنها راه برای از بین بردن اختلال اضطراب است.
شاید فکر کنید که منظور ما از "چه وقت باید تسلیم شویم" چیست. با خودتان میگویید که هیچوقت ناامید نخواهید شد! بااینکه خود ما همیشه شما را به تلاش بیوقفه دوری از دلسردی و ناامیدی تشویق میکنیم اما در زندگی همه آدمها زمانهایی پیش میآید که بهتر است تسلیم شوند. نادان کسی است که انجام کاری را ادامه میدهد و نمیداند کی باید از آن دست بکشد حتی اگر کاری که انجام میدهد اشتباه باشد.
اگر تسلیم شوید، یک شکستخورده خواهید بود؟ این به کاری بستگی دارد که میخواهید از آن دست بکشید. درمورد ترک کردن عادات بد صحبت نمیکنیم. منظورمان کنار کشیدن از پیگیری یک هدف است. مطمئنم شنیدهاید که برای موفق شدن باید پشتکار داشته باشید، بجنگید و هر زمان زمین خوردید بلند شده و بایستید و تا آخر راه پیش روید. خود ما هزاران مرتبه در مقالات مختلف این حرفها را زدهایم اما چرا الان میگوییم که گاهیاوقات کنار کشیدن و تسلیم شدن بهتر است؟ دلیل آن این است که در بعضی مواقع و موقعیتها فقط زمانی میتوانید پیش بروید که عقبگرد کنید.
گاهیاوقات شما زمان و انرژی زیادی را برای رسیدن به یک هدف صرف میکنید و یک روز متوجه میشوید راهی که انتخاب کرده بودید کاملاً اشتباه بوده است. اینکه میتوانید همان نتیجه را با نصف آن زمان هم به دست آورید.
تصور کنید هدفتان کم کردن وزن بوده باشد. برای خودتان هدف تعیین میکنید که روزی 1000 درازنشست انجام دهید. بعد از یک ماه انجام این کار، میفهمید که به اندازه کافی منظم و دقیق بودهاید و توانستهاید تا آن روز روزی هزار درازنشست را بزنید اما خیلی به هدف اصلیتان که کم کردن وزن بوده، نزدیک نشدهاید. به این میگویند متمرکز شدن روی هدف ثانویه که گاهی روش و راهکار اشتباهی برای رسیدن به هدف اصلی است.
گاهی اوقات ما آنقدر درگیر هدف ثانویه میشویم که تمرکزمان روی هدف اولیه و اصلی را از دست میدهیم. این مسئله را در فروشندههای زیاد میبینیم. هدف اصلی آنها پول درآوردن است اما معمولاً متوجه میشوند که تمرکز اصلیشان به دست آوردن یک مقام جدید در بخش فروش شرکت است و وقتی این اتفاق نمیافتد، احساس میکنند شکست خوردهاند. هدف اصلی هیچوقت رسیدن به یک مقام جدید نبوده است؛ هدف پول درآوردن بوده است چه در این شرکت و چه در شرکتی دیگر.
آیا منطقی به نظر میرسد که یک فروشنده نتوانست به هدف خود که به دست آوردن یک مقدار مشخص پول بوده است، از کار خود بیرون بیاید؟ مطمئناً مدیرانش او را فردی نالایق و شکستخورده میبینند اما هدف او پول دراوردن است. اگر نتواند از طریق یک منبع دیگر به هدف خود برسد، آنوقت دست کشیدن از آن کار عاقلانهترین و منطقیترین کار ممکن است.
خوب کی وقت دست کشیدن و تسلیم شدن از یک کار است؟ وقتی کاری که انجام میدهید در راستای رسیدن به هدف اصلیتان بیمعنا و بیثمر باشد. گاهیاوقات دست کشیدن از آن کار و شروع یک راه تازه برای رسیدن به همان هدف عاقلانهتر به نظر میرسد.
بعضی افراد کل زندگیشان را در راهی برای رسیدن به هدفشان تلف میکنند و در آخر میفهمند که راه اشتباه را انتخاب کرده بودند. دست کشیدن از راهی که برای رسیدن به هدفتان انتخاب کرده بودید هیچ خجالتی ندارد به شرط اینکه همیشه رسیدن به هدفتان را در ذهن داشته باشید. ماندن در راهی که شما را به ناکحاآباد میرساند هیچ فایدهای ندارد.
زندگی را دوست داشته باشید، عمل نیک انجام دهید و خوب زندگی کنید.